ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
+تو اتاق بودم که بابا سخنرانی اون بنده خدا رو داشت با صدای بلند نگاه میکرد...هیچی...فقط الهی بمیرم برا غربت خودمون...
+سر صبحی یه نفر واسم ویدیو های جدیدی از اهواز فرستاد،منم از روی کنجکاوی بازشون کردم...به خودم اومدم دیدم به پهنای صورت دارم اشک میریزم...انقد ترسیده بودم که خدا میدونه...من این چیزارو فقط توی کابوسام میدیدم...
+میگم نکنه ماهم یه وسیله ایم واسه تفریح یه سری آدمای دیگه یا موجودات دیگه؟...مثه وست ورد مثلا!نکنه تهش هیچی نیست و ما فقط تو یه لوپ داریم زندگی میکنیم؟