بووم رنگ
بووم رنگ

بووم رنگ

باهار

وقتی پدر با آن لهجه ی جنوبی اش می گوید باهار شده!دوست دارم اسمم بهار باشد،و او هرروز صدایم کند...


راستی فصل عوض شده،دوشیزه ها عاشق بشید!

برای یک دوست جان!

میدونی دوستی مثه چی می مونه ؟یکم توضیحش سخته.وقتی با یه نفر دوست هستی و دوستش داری و اونم اینو میدونه و اونم دوستت داره و تو هم اینو میدونی،مثه بودن تو یه مهمونیه که شما در اون مهمونی دارید با بقیه صحبت می کنید و می درخشید،کنار هم نیستید،هرکودومتون یه گوشه ی اتاق هستید،اما از این ور اتاق به اون ور اتاق نگاه می کنیدو نگاهتون به هم خیره می مونه...نه به این خاطر که بهم تعلق دارید و نه اینکه کششی صریح بین شماست،بلکه به خاطر اینه که اون همون کسیه که فراموشش نمیکنی،این همون دنیای مخفی بین ماست که در ملا عام بدون اینکه کسی ببینتش وجود داره،و تو اینجوری هستی،یعنی ما اینجوری هستیم!

برای چشم هایت در شب های روشن

نقاشی های مرد شب های روشن(مهدی احمدی)


برای آنجلوپولوس

آقای پولوس عزیز!شما را دوست دارم،بخاطر نماهای دور و شاعرگونه ی فیلمهایتان!

بخاطر قرار دادن انسان مقابل جهان!

بخاطر سفر،بخاطر نوستالژی،بخاطر موسیقیهای النی وبخاطر دشت گریان که دوست تر میدارمش.