بووم رنگ
بووم رنگ

بووم رنگ

before sunset

هنوز اتفاقات چند روز گذشته رو نتونستم مرتب کنم،شاید این آخر قصه ی ما بود ..ولی شایدسرنوشت ما هم مثل سه گانه  ریچارد لینکلیتر فصل سومی داشته باشه،وگرنه کی فکرشو میکرد من تورو تو یه شب سرد و ساکت که  شهرپر از مامورای امنیتیه ببینم و ساعتها باهات کنار یه رودخونه ی خشک قدم بزنم...شب عجیب و تو مثل همیشه عجیبتر...