بووم رنگ
بووم رنگ

بووم رنگ

هپی مای برث دی

بیست و شش ساله می شوم،اما هنوز توی پوست بزرگسالی نمی گنجم!

این اولینباره که واسه تولدم خوشحالم و دیگه اون غم ها و افسرگی های فلسفی طوره مسخره رو ندارم،راستش یه مدته دارم رو خودم کار میکنم واسه ی هرچیزِ هرقدر کوچک سپاسگذاری کنم(سپاسگذارم روز خوبی دارم...سپاسگذارم که طعم غذا رو میفهمم....سپاسگذارم که اونقدر پول دارم که هروقت خواستم بتونم آبنبات چوبی بخرم..سپاسگذارم که دماغ دارم...و...)شاید مسخره بنظر برسه ولی راسیتش از نالیدن خسته شدم،اینکه سالها  داشتم واسه هرچیزی که درست نیست غر می زدم واسم خیلی فرسایشی شده بود خب من مسئول بهتر کردن دنیا نیستم،نهایتن بتونم خودمو بهتر از روز قبل بکنم.

خب علی ای حال الان باید بگم  که سپاسگذارم  برای بزرگ شدن،برای اینکه هر تولد صرفن برام افزایش سن نیست،هر سال بیشتر از سال قبل دارم خودمو پیدا میکنم و بهتر خودم رو میفهمم،و در آخر اینکه خودتون رو دوست داشته باشین ولی هیچ وقت از خودتون راضی نباشید!