بووم رنگ
بووم رنگ

بووم رنگ

یادداشتی بر ادبیات رابطه در ایران


اگر در ایران زندگی می‌کنید، و حتی اگر نگاه ِ کوتاهی به ادبیات روزانه مردم( به ویژه دختران و پسران جوان) انداخته باشید، بدون ِ شک متوجه شکسته شدن ِ طولانی و چندین ساله‌ی تابوی "دوست دختر و دوست پسر داشتن" شده‌اید. تابویی که به اندازه‌ی سال‌های پیش بزرگ و ترسناک نیست، هرچند  هنوز به شکل کامل شکسته نشده است اما امروز و به خصوص در شهرهای بزرگ، بیشتر دانشجویان و دانش‌آموزان ِ دبیرستانی و حتی کم سن و سال تر، با جنس مخالف رابطه‌هایی باز و بدون ِ ترس دارند. پدر و مادرها دیگر بچه‌هایشان را به‌ خاطر اینکه با دوستان ِ غیر همجنسشان رفت و آمد می‌کنند، یا با پارتنرِ غیر همجنسشان به خیابان، کافه و سینما و مسافرت بروند، دعوا نمی‌کنند و به شکلی می‌شود گفت که دیگر، غالبا "زشت" نیست اگر ما، در جامعه‌ای که کمتر از سی سال پیش رابطه‌ی خارج از ازدواج، در آن مجازات اخلاقی و خانوادگی داشت، روابطی نسبتا آزاد داشته باشیم و از همدیگر، از والدینمان و از جامعه، به خاطر داشتنشان خجالت نکشیم.

حالا تصور کنید به خوشی و بی شرم و خجالت، وارد رابطه شده‌اید. تصور کنید جامعه اختیار ِ کامل روابط و رفت و آمدهایتان را به شما داده و حالا دیگر کسی توی خیابان جلوی شما را نخواهد گرفت که از رابطه‌ی شما پرس و جو کند. بسیاری اعتقاد دارند که اگر س.ک.س، صد در صد ِ رابطه عاطفی نباشد، حداقل نیمی از آن را تشکیل می‌دهد. اما از دیدگاه ِ بسیاری از زنان ایرانی، "اتاق خواب"، خط ِ قرمز روابط ِ خارج از ازدواج است. چند بار این جمله آشنا را شنیدیم که " خیلی دوستش داشتم، همه چیز هم خوب بود. ولی صحبت ِ س.ک.س شد. نموندم" چند بار به خاطر اینکه از ما درخواست رابطه جنسی شده بوده، آن هم از طرف کسی که دوستش داشتیم و دوستمان داشته، او را ترک کرده‌ایم؟ اصلا چرا باید این س.ک.س یک درخواست و خواهش باشد که بیشتر اوقات هم رد می‌شود.

ماجرا این است که در بیشتر مناسبات اجتماعی و حتی صحبت‌ها و معاشرت‌های واقعی و مجازی ِ بین افراد جامعه، جملاتی مثل " مخش رو بزنم ببرمش خونه"، "زودتر باید ببرمش خونه وگرنه..."، "هنوز خونه نبردیش؟ پس چکار داری می‌کنی" را می‌شنویم و این به خودی ِ خود، رابطه جنسی را به مثابه یک شکار و یک غنیمت عنوان می‌کند که مذکر باید برای بیرون کشیدنش از چنگ مونث، کمین کند، شرایط را تحت نظر بگیرد و در زمان مناسب، حمله کند و شکارش را به خاک بیندازد. انگار نه انگار که عشق و علاقه، اگر بخواهد رابطه جنسی به دنبال داشته باشد، هیچ کدام از طرفین نباید بخاطر آن عذرخواهی کند. نه مردی باید س.ک.س را مانند یک غذای خوشمزه ببیند که یک طرفه و تنها، باید در زمان مناسب از چنگ ِ زن بیرون بکشد، نه زن خود را قربانی مظلوم ِ یک اغفال و تجاوز. اگر دو نفر به یکدیگر علاقه دارند و در محیطی سالم و با تصمیم‌گیری ِ دوطرفه، با یکدیگر رابطه‌ای جنسی نیز دارند، نه هیچ‌کس در این میان ظالم است و نه هیچ‌کس مظلوم.

ادبیات ِ سکس در رابطه‌های ایرانی به شدت نیاز به اصلاح و بازبینی توسط ِ خود مردم دارد. مردمی که از قانون‌گذاران ِ خود بسیار جلوتر هستند، و هر روز با سرعت ِ بیشتری نسبت به روز قبل، به سوی ِ پیشرفت در مقوله‌هایی می‌دوند که شاید هنوز چارچوب و ادبیات ِ سالمی ندارند!

اگر با زنی در رابطه هستید و می‌خواهید مرزهای رابطه‌تان را گسترش دهید، منطقی و متمدنانه و بدون سعی در دروغ و دادن ِ وعده و امتیازات مادی در ازای س.ک.س(هدیه و گل و شیرینی فوق العاده‌اند، اما خرج کردن برای س.ک.س با کسی که در حالت عادی حاضر به آن نیست، به شکلی ترویج فاحشگی‌ست و چیزی جز آن نیست)، نظراتتان را مطرح کنید. حق ِ  هر زن و مرد بالغی‎‌ست که درمورد بدن خودشان و مرزها و محدوده‌ی آن تصمیم‌گیری کنند. س.ک.س یک عمل ِ عاطفی و جسمانی دوطرفه‌ست، نه یک شکار ِ خوشمزه.

اگر با مردی در رابطه هستید و او شما را بی اطلاع از قصدش به خانه خودش دعوت کرده و به اجبار و با وجود مخالفت، شما را به تخت خواب برده است، بدون ِ شک و تردید این یک مورد ِ تجاوز جنسی محسوب می‌شود و باید از تمام ارتباطات و رسانه‌هایی که در دست دارید، استفاده کتید و حقتان را بگیرید اما اگر با رضایت خودتان، با تصمیمی که می‌دانستید درست بوده به تخت ِ خواب رفته‌اید، دیگر نه اغفال شده‎اید و نه مورد ظلم قرار گرفته‌اید. اگر از آن پشیمان هستید، این یک اشتباه ِ شخصی‌ست مانند تمام اشتباهات ِ همه‌ی انسان‌ها. اما در هیچ چارچوب و ادبیاتی، نام ِ تجاوز نمی‌گیرد.


از وبلاگ ماهی طلا