بووم رنگ
بووم رنگ

بووم رنگ

ما بچه های فرهنگ!

دیروز سحر یه پست گذاشته بود توی اینستا که حال منو عجیب کرد،عکس یه دفتر خاطرات بود و روش تمام بچه های مدرسه راهنمایی فرهنگ رو تگ کرده بود،احتمالا این دفتر همون دفتری بود که همه توش خاطره نوشته بودیم.

 یهو پرت شدم به اون زمان...آخ که چه زود گذشت...ما 36تا دانش آموز بودیم که تمام سه سال راهنمایی باهم بودیم،گاهی زیرآب همو میزدیم...گاهی خیلی صمیمی و پایه بودیم...گاهی علیه یه معلم شورش میکردیم...چه امتحانا که کنسل نکردیم...چه شلوغ کاریا که تو سرویس مدرسه نداشتیم...چه روزایی که پسرای مدرسه بغلی رو دید نمیزدیمو  چه شماره ها که رد و بدل نمیشد...البته اینم بگم با همه ی این اوصاف ما جز شیرین عسلای مدرسه بودیم :دی یعنی تو همه آزمونای علمی و غیر علمی جز رتبه آورندگان بودیم...فعالیت درسی و غیردرسی ای نبود که توش شرکت نکرده باشیم،یادمه یه سال نصف بچه های کلاس بسیج شده بودیم و یه هفته نامه درست کردیم که خیلی فروش خوبی هم داشت،مهدیه داستان دنباله دار عاشقانه مینوشت،پانیذ تو کار تبلیغات بود و البته سردبیر و خیلی جالبه که الانم توی همین کاره،مریم شعر مینوشت یا ویراستاری میکرد،نازنین مطلب علمی و درسی مینوشت و...الان که یادم میاد فکر میکنم چقدر این کارا واسه بچه هایی به سن و سال ما اونم تو اون زمان آوانگارد بوده.

یه بار دیگه هم یادمه  که روزهای پایانی سال آخر بودیم،و بچه ها ضبط  کلاس قرآن رو کش رفته بودن و تو کلاس آهنگ آهای خوشکل عاشق رو گذاشته بودن و همه ی کلاس،دقیقا همه ی اون 36 نفر البته به جز من داشتن گریه میکردن بخاطر اینکه سال آخره و همو دیگه نمیبینن،(بعدها بخاطر این که اون موقع گریه ام نگرفته بود بهم لقب سنگدل و بی احساس رو داده بودن ) وای خداااا چقدر بلاهت و سادگی  میبارید از سر و رومون :))))

الان خیلی خاطرات خنده دار دیگه هم یادم اومده که دلم میخواد اینجا تعریف کنم اما حس تایپ ندارم یا ممکنه خیلی طولانی بشه و کسی حوصله نداشته باشه بخونه،حتی خودمم حوصله نداشته باشم بخونم:))) اما چیزی که آخرش میخواستم بگم این بود که زمان داره از روی ما رد میشه،اگه نجنبم...اگه بیهوده و منفعل باشم...اگه تمام وقتمو صرف مقایسه خودم با دیگران و حسادت بکنم...اگه عاشق نشم...اگه همش افسرده باشم...اگه زندگی نکنمو بهانه های الکی پلکی بیارم...اونوقت  دییییر میشه  دخترر!زمانِ بدمصبِ بیرحم لهم میکنه ، پیر و چروکم میکنه بدون اینکه فرصت کنم چیزی داشته باشم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد