بووم رنگ
بووم رنگ

بووم رنگ

با گذشت چند روز هنوز نتونستم خوابی رو که درباره شلدون دیده بودم فراموش کنم...کاش به شلدون نمیگفتم خوابتو دیدم که مجبورم کنه براش تعریف کنم و منم یه قصه ی الکی تحویلش بدم...هرموقع اون خواب تو ذهنم میاد سرم درد میگیره و میخوام گریه کنم،باید یه روز بنویسمش،باید بنویسمش تا از سنگینیش خلاص شم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد