ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بازگشت چند روزه ام به جنوب برایم بسیار عجیب بود،آدم ها..آدم های عجیب جنوب،همان مردمان آشنا و خونگرم،همان ها که در دیدار اول چنان صمیمی اند که انگار سالها می شناسی شان،من بیشتر از هرجای دیگری روی کره زمین به جنوب تعلق دارم،به سرزمین داماهی و ملمداس،و میدانم که قرار است کهنسالی آرامم را در جزیره سرخ بگذرانم!
این خاصیت جنوب است که تورا عاشق خودش میکند،انگار دستهای نامرئی بلندی دارد ، هرجای این کره خاکی که باشی تورا به سمت خودش می کشاند.
.
.
.
پی نوشت:مفهوم جنوب برایم با دریا گره خورده است،جنوب یعنی دریا