بووم رنگ
بووم رنگ

بووم رنگ

بخشی از خاطرات ویرایش نشده

فیدل دستش را زیر چانه اش گذاشت و گفت:"میدونی تا قبل از این توی تمام روابطم آدما آینه ی درون نمای من بودند،یعنی بهشون نزدیک میشدم تا خودمو بشناسم و خودمو پیدا کنم،اما...الان دلم میخواد برای یکبار هم که شده جهان یک آدم دیگه رو بشناسم....توی جهان یه آدم دیگه باشم..."

بعد به آرامی به من خیره شد و گفت:"از دید هر آدمی،خودش موضوع اصلیه و بقیه آدمها اتفاق های دور و ور خودشن،میتونی دنیا رو از دید اون ببینی؟"