بووم رنگ
بووم رنگ

بووم رنگ

از سر شب تاحالا دارم بصورت نان استاپ سرفه میکنم،یعنی کرونا گرفتم؟وحشتم از این نیست که گرفتم از اینه که چند نفر دیگه از من گرفتن...

نکته ی روز

مهم نیست توی کاری چقدر خوبم یا بدم،مهم اینه که تداوم داشته باشم!

میگه ببین چه کاری خوشحالت میکنه؟ببین چه کاریه که وقتی میشینی به پاش زمان و مکان رو فراموش میکنی؟

برام پر واضحه چیزی که روحم رو ارضا میکنه هنره،هنربه  مثابه ی خلق کردن.از اینکه چیزی رو با دستام درست میکنم یا میکشم لذت میبرم زمان و درد و عشق های از دست رفته و کوفت و زهر مار یادم میره،روحم میرقصه،و انرژی زیادی میگیرم.

تا الان هم هر شغلی داشتم فقط برای این بوده که منابع مالی یادگرفتن یه هنر رو داشته باشم،اما انقدر وقت و انرژیمو میگرفتن که یادم میرفت چه هدفی داشتم.

اما الان باید یه کاری کنم تا ابد نمیشه کج دار و مریض پیش رفت،واضحه که از این کاری که تمام وقتمو میگیره متنفرم و نفرتم روز به روز داره بیشتر میشه،میدونم چی میخوام،اما ترس از بی پولی و هزارتا ترس دیگه نمیذارن کاری که میخوام رو انجام بدم،بدجور احساس تنهایی و بی پناهی میکنم،و احتیاج دارم کسی فقط یه جمله بهم بگه،اینکه نترس!هر اتفاقی بیوفته من کنارتم و حمایتت میکنم‌.

سلام عزیزم.

ما زنده ایم،اما فقط زنده...

خداحافظ

بنویس اکنون کجاست رؤیامان کجاست؟ کجاست بندبند استخوان‌هامان کجاست؟ کجاست حرف‌های گمشده که می‌خواست گوش دنیا را کر کند؟ 

 محمّد مختاری